نوشته های علی یوسفی

مینویسم تا از توهمات دور شوم و بهتر خودم را بشناسم و با نگاه به گذشته ببینم آیا رشدی داشته ام یا خیر

نوشته های علی یوسفی

مینویسم تا از توهمات دور شوم و بهتر خودم را بشناسم و با نگاه به گذشته ببینم آیا رشدی داشته ام یا خیر

نوشته های شخصی من در مورد زندگی برای گذشتن از ایده‌های تکراری و روزمرگی‌ها و ثبت تجربه های زندگانی

درد دل ۱ : آخرین سوال

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ق.ظ

  چگونه می توان زندگی کرد بدون اینکه سوالی برای جواب دادن نداشته باشی؟

  صبح که از خواب برمی خیزی پرسشی تو را درگیر نکرده باشد؟

  ندانسته هایت را لیست کن، پرسشهایت را آماده کن، داناترین دانایان در جلوی توست، و آماده چه خواهی پرسید؟ به کجا می خواهی بروی و راهنمایی می خواهی ؟

 وای بر من که سالها زیسته ام بدون پرسش ...

 تلاش هایی نیمه کاره، راههایی نیمه رفته، عشق هایی ...

 دستم را بگیر ای عزیزی که در ناخود آگاه من هستی و گاه راه را نشانم می دهی و در ناامیدانه ترین لحظات آرام و بی صدا به من می گویی روزی راه را خواهی یافت، ای عزیز تو تنها برایم مانده ای دستم را رها نکن.

  • Ali Yousefi