دنیای سوفی ۱ - باغ عدن

تو کیستی؟

اندیشناک، روی سنگ فرش ایستاد. سخت کوشید به زنده بودن بیندیشد، که فراموش کند روزی می میرد. ولی نمی توانست. به محض آن که به زنده بودن فکر می کرد فکر مردن نیز به ذهنش می آمد، و برعکس : زیرا زمانی که غرق فکر مرگ بود، به ارزش زندگی پی می برد. مرگ و زندگی دو روی یک سکه بودند که دایم در ذهن می چرخاند. و هر چه یک روی سکه بزرگتر و روشن تر می شد، روی دیگر هم بزرگتر و روشن تر جلوه می نمود.

اگر ندانیم که می میریم طعم زنده بودن را نمی توانیم بچشیم. و بدون دریافت شگفتی شگرف زندگی، تصویر مرگ نیز ناممکن است.

تاثر آور نیست که انسان باید بیمار شود تا بفهمد زنده بودن چه نعمتی است؟ و یا باید نامه مرموزی در صندوق پست خانه بیابد.

جهان چگونه بوجود آمد؟

در زمانی باید چیزی از عدن بوجود آمده باشد. ولی آیا ممکن  است. آیا ناممکنی این درست به اندازه ناممکنی پندار وجود دایمی جهان نیست؟

دنیای سوفی ۰

دنیای سوفی رو دارم می خونم. کتاب جالبی است برای من دوباره سوال های فلسفی و چرایی و چیستی؟ و لذت فلسفه ...
دوست دارم چیزهایی را که برایم جالب و مفید هستن رو هر روز اینجا بنویسم.

شروع کتاب
کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست بسر میبرد. گوته

برنامه رایگانه دوست داره هر چی می خواد نشون میده. اخلاق پس چی؟

یه اپ رو گوشی اندروید نصب کردم که بهم می گه چقدر اینترنت مصرف می کنم. رایگانه و منم ازش استفاده می کنم. ولی یه مشکلی که هست این چند روزه برام قابل هضم نیست اینه که بعد یه مدت که صفحه گوشی خاموش می شه و دوباره نگاش می کنم می بینم که نشون می ده یه حجمی الکی استفاده می شه، بعد دقت می کنم می بینم که نه این عدده واقعی نیست. و هر بار که من نگاش می کنم. و این نگاه کردنه عادت شده و روی اعصاب. الان می دونم که عددی که پس از روشن شدن نگاه می کنم واقعی نیست. ولی اعصابم خورده. یعنی چی به چه قیمتی من رو مجبور می کنه که نگاش کنم. و بهش عادت کنم. این کار با توجه به اینکه رایگانه و خودش این برنامه رو نوشته، و دوست داره هر کاری کنه ولی ... آیا اخلاقی هم هست.

   یاد اون هش تگ #بیاـبخور می افتم، چون رایگانه و چون ذهن ما دوست داره بهش فکر کنه باید ازش استفاده کنم و تبلیغ ؟

آره هر دو کارکرد تبلیغی خودشون رو دارن، من نمی پسندم.

پ ن : احتمالش هست که اون برنامه رایگانه باگ داشته باشه.(نمی دونم بررسی نکردم).

آپدیت : اون برنامه مقدار حجمی که از موقع خاموش شدن صفحه تا روشن شدن دوباره مصرف می شده رو نشون می داده و من بی خودی سخت می گرفتم.

با کتاب ها دوست می شویم

کتاب ها دنیای جدیدی هستند برای من، بهشتی هستند که دوست ندارم از آن بیرون بیایم. این روز ها بیشتر با هم دوست هستم. و بیشتر قدرشان را می دانم. شازده کوچولو رو دوباره می خوانم و چیزهای جدیدی یاد می گیرم.

خلاصه شازده کوچولو را می نویسم به زودی همین جا.

time quote

"‌Book have a unique way of stopping time in particular moment and saying : Let's not forget this"

Dave Eggers

ref

------

I do not copy and paste, i copy and type this word from https://www.goodreads.com/quotes/tag/time

ادیسون به بهشت نمی رود

    سالها پیش توی کلاس های معارف یا دینی معلم/مدرس که دیدگاه یک طرفه داشت به ما می گفت که ادیسون به بهشت نمی رود چون مسلمان نبود، و من حوصله و تحمل این چنین خزعبلات ی رو نداشتم و به شدت عصبانی می شدم و می گفتم که کسی که چنین خدمتی به بشریت کرده و برق را و روشنایی را به خانه ما اورده چطور با این سنگ محک سنجیده میشود و چون مسلمان نیست پس آدم خوبی نیست و به جهنم می رود.

  سوای استدلال های کم سطح من و سایر دوستان که جملاتی چون

اگه اون برق رو اختراع نکرده بود یه نفردیگه اختذاع می کرد.

دوستش ندارم چون مسلمان نبود.

...

یا حتی در کلاس هایی با موضوع کارافرینی ادیسون را در حد یک پیامبر بالا می برند،

داستان ادیسون و کودکی

داستان ادیسون و ۱۰۰ اختراع

ادیسون و ۱۰۰ بار تلاش

...

چند روز پیش داستان تکان دهنده ای می خوندم از حسادت ادیسون که با تسلا داشت و اختراع  صندلی الکتریکی برای اعدام و اینکه چرا این کار کرد... ؟؟

و دلم هنوز به حال خودم می سوزد. از اینکه نمی دانم کدام روایت ها درست است و کدام نادرست و فقط هر بار که می شنیدم می پذیرفتم و تحت تاثیر قرار می گرفتم و الان قسمتی از شخصیت من مردی است که با ضعف جسمانی که داشت این همه خدمت کرد به بشریت. و چون مسلمان نبود به بهشت نمی رود و پس از ان همه خدمت در آخر هم از خود خیانتی به یشریت هدیه داد.

جرا همیشه باور می کردم ؟

چطور یک بار هم سعی نکردم از زندگی واقعی او چیزی بدانم و کتابی در مورد وی بخوانم؟

شنیدم و باور کردم یا سفید سفید یا سیاه سیاه

هنوز خام خام هستم، و باور هایی دارم که به هیچ بنا شده اند ...

-----------------

پ ن : این متن درد دلی بود برای خودم و بدون ساختار و مقدمه و موخره .

داستان عامه پسند را دوست نداشتم

   فیلم Pulp Fiction 1994 رو دیدم در زمانی که وقت خیلی برام مهم بود و نمی خواستم اون رو از دست بدم ولی دیروز حالم خوب نبود و گفتم فیلم ببینم و دیدم . راضی نیستم گنگ بود برام و فقط سرگرم کننده بود. بازی زیبای تراولتا فیلم رو زیبا کرده بود و کیفیت نحوه بازگویی داستان خیلی خوب بود. کمی طنز و سرگرم کننده و داستان هایی که زود تمام می شوند و داستان دیگری شروع می شود.

 نه این فیلم رو پیشنهاد نمی کنم.

۱۲ مرد عصبانی پیشنهاد می شود.

this is a first

I am to try hard working todays , try learning php language and wordpress cms .

writing about programming and wordpress in this is blog.

کارهای نیمه تمام

    عادت کرده ام که کارهای زیاد خوبی رو استارت بزنم و هرگز تمام نکنم و بعد از گذشت زمان های طولانی سراغ آنها بروم و احساس بدی نسبت آن پیدا کنم و دوباره کمی از ان را انجام دهم و دوباره آن را به فراموشی بسپارم و این عادت بدی شده است برای من، تصمیم دارم تا حد امکان پروژه و برنامه جدیدی را شروع نکنم تا اینکه برنامه های قبلی خودم را به اتمام برسانم. یا اینکه برنامه هایی که قرار است انجام نشوند را مدیریت کنم.

وب گردی یا ولگردی

به سختی برای خودم زمان آزاد پیدا می کنم، از خوابم می زنم و  آماده می شوم که یک کار واقعی و مفید انجام دهم ناگهان یک لینک جذاب و کلیک کردن روی آن و رفتن به جهنم وب گردی / ولگردی/ آشغال گردی/.../؟؟؟/!!!/@@@/;-) :-) :-) ... و از روی این لینک به آن لینک و می بینی زمان گذشته است و هیچ کاری نکرده ام و باید برم و زمان آزاد دیگری پیدا کنم. سالهاست که این چنین ولگردی می کنم.  سعی می کنم قبل از باز کردن مرورگر برای زمانم هدفی مشخص کنم و برای هر صفحه ای که بیجهت باز می کنم جریمه ای پرداخت کنم .